دانی شیرین زبون
امروز تو خونه داشتم گردگیری میکردم که یکهو پا گذاشتم روی تفنگ دانی
منم از ترس اینکه به گریه بیفته اصلأ به روی خودم نیاوردم ک دانی با لهجه لاری گفت: ششکه و چو
یه لحظه نفهمیدم چی گفت ازش خواستم ک حرفشو تکرار کنه بازم همون جمله رو تکرار کرد!
منظور دانی این بود ک شکست و رفت!
الهی قربون شیرین زبونیات بشم طوطی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی