گل بازی
دیروز روز خیلی خوبی بود ،صبح زود با عمه و مادرجون رفتیم باغ یکی از دوستای عمو رسول
دانی اونجا کلی بازی کرد و بهش خوش گذشت.
بعدم دور از چشم ما رفته بود تو باغچه گل بازی میکرد ،ذوقش موقع بازی دیدنیبوتا ساعت 3اونجا بودیم دانی از بس بازی کرده بود خسته برگشتیم خونه مامان جون و از اون موقع تا ساعت 8خوابید
مامان جون عاشق خنده هاتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی