دانی شیرین زبون
امروز تو خونه داشتم گردگیری میکردم که یکهو پا گذاشتم روی تفنگ دانی منم از ترس اینکه به گریه بیفته اصلأ به روی خودم نیاوردم ک دانی با لهجه لاری گفت: ششکه و چو یه لحظه نفهمیدم چی گفت ازش خواستم ک حرفشو تکرار کنه بازم همون جمله رو تکرار کرد! منظور دانی این بود ک شکست و رفت! الهی قربون شیرین زبونیات بشم طوطی من
نویسنده :
خاله سحر و مامان ساجی
0:08